زینت بخش مرد، دانش و بردباری اوست [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 90 خرداد 13 , ساعت 10:47 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

______________


قلم امشبم را تو همراه شو

رفیق شب و همدم راه شو

به راهی برو تا خود آسمان

و یک لحظه همسایه ماه شو


بپرس از ستاره که باران کجاست


 بگو با ستاره که خورشید رفت

بگو چشم حق تا که جوشید،رفت

بگو پر زد و بر خروشید ، رفت

کنون جامه از نور پوشید، رفت


و من مانده ام چشم یاران کجاست


جماران مگو جمع یاران بگو

جماران مگو چشم باران بگو

جماران مگو چشمه ساران بگو

از آن چشمه  حق مداران بگو


بگو ، تا بگویم که باران کجاست


قلم امشبم را تو . . . . .


__ خداوندا روح امام راحلمان را __
__ غریق رحمت فرما . . و رهبر __
__ و رهبر عزیز و فرهیخته مان را__
__ تحت عنایات خاص خویش __
__ برای ما نگهدار __
__ آمین __ 


سه شنبه 90 خرداد 3 , ساعت 8:21 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

__________ __________

گل من شکوفه کرده توی باغ و توی بستون

توی دستای ستاره ، میون باغ و گلستون


گل یاس مهربونم که خودش عین بهاره

روشنیش مثل سپیده ، سپیدیش عین زمستون


شاخه ی یاسمو امشب می کشم رو بوم چشمام

تا دیگه کسی نتونه بچینه یکی شو از اون


هر زمون دلم می گیره به پای گُلاش می شینم

که با این بهار کوتاه ، چه دلم رو کرده حیرون


تا که این گُلای یاسم واسه من بمونه ، هرشب

میذارم رو دوش چشمام ، میبرم به طاق گردون


میشنوم عطر بهارو توی چشمون محبت

با یه عشق آسمونی توی کوچه های تهرون

_______________


جمعه 90 اردیبهشت 23 , ساعت 5:27 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
<<<<<<< یا حجةابن الحسن >>>>>>>

____________________

دلم از اشک چشمم شوره زاره

به شوق دیدن تو بی قراره


تو که در خوبیت آخر نداری

یقیناً چشم من طاقت نداره


******


جمعه 90 اردیبهشت 16 , ساعت 5:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

 

________________

آرام ! . . صدایی می آید ، آن دور  . .
و از مدینه ناله ای میشنوم
و مردی که آرام آرام ، بغضهایش را فرو می دهد

__________________   *   __________________


تمام صدای توست همهمه ی چشمهای من

که این گونه هرشب

در نگاه سنگین ستاره ها ، فرو میریزد

ولی امشب . . . .

ستاره ها از همیشه تُردترند

می ترسم که پلکی بزنم ، ندانسته

ستاره ای بشکند


____ یا زهرا ____


چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 11:0 صبح
     بسم الله الرحمن الرحیم
 اللهم عجل لولیک الفرج 
==============
 
            << ابر بی دریغ >>
         
           . . . . . . . . . . . . . . . . . .
  
   بادگیرها که اذان میگویند

و توفانهای کویری ، سجده می کنند بر سجاده های رمل

دلم می گیرد از این ابرهای بی باران

دلم می گیرد از این سایه های سرد

دلم می گیرد از این لحظه های غریب

 ببار ای ابر بیدریغ .  .  .

<< لبهای کویر ترک خورده ست >>

                  ===

بادگیرها که اذان می گویند

و رملها که سجده می کنند بر افق

دلم می گیرد از این لحظه های غروب

دلم می گیرد از این لحظه های انتظار

دلم می گیرد از این . . . .

     == آنگاه ==

بادگیرها ، آرام می گیرند

توفانها ، آرام می گیرند
 
رملها ،  آرام می گیرند
 
من _ اما _ نشسته ام  اینجا
 
تا صبح ، تا فردا ، تا انتظار
 
بتاب  ای  تنها  قرار  صبح
 
شبهای  کویر  سرد  است....

 

و صل الله علی محمد و آل محمد
___________________________

 

سه شنبه 90 اردیبهشت 13 , ساعت 11:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

 

وقتی که از " او " می گویم دلم پر می شود از  نور

و وقتی هم که  از " تو " می گویم ، باز هم دلم  پر می شود از نور

. . . . . . . . . . .

راستش را بگو  . . تو از کدام کوچه آمده ای ؟

___________            ____________
_________    __________


یکشنبه 90 اردیبهشت 11 , ساعت 10:0 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین 

___________ *___________ 

سلام بر تو رهبر ما ، پیر و مقتدای ما

سلام بر تو رهبر صبور ما

سلام بر تو و مقتدای تو( صاحب العصر و الزمان )

بدان که با تو هستیم به حول و قوه الهی

تا خود آسمان . . .

  

__ تقدیم به تو_



به چشم تار شبها روز باشی

به رغم لحظه ها پیروز باشی


بمانی تا همیشه جاودانه

و فردایی ترین امروز باشی

 

___ و الحمد لله رب العالمین


جمعه 90 اردیبهشت 9 , ساعت 8:4 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

 __این جمعه هم گذشت و تو اما نیامدی__


شد امروزم شب و چشمم به در ماند

قناری پر زد و مرغ سحر خواند

 

پی حسن تو هر کس مطلبی گفت

در آخر شب گذشت و حرف ما . . ماند


یکشنبه 90 فروردین 28 , ساعت 1:46 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

_________ ای اشکها بریزید _________

آرام . . .
صدایی می آید
ناله ای
و می شکند در چشم
بغضی ناسور
و شاخه ای که غنچه های آن هنوز بهار را .....
............................................................
کوچه هایی سوخته
و ابرهایی ورم کرده و پریشان
حتماً ؛ بال کبوتری شکسته است
که گلهای کبود نیلوفر
شبها به یاد او بیدار می شوند

. . . . . . .

___ اللهم العن الظالمین


جمعه 90 فروردین 26 , ساعت 7:27 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

_______________________

  قلم بشکن امشب به چشمان خواب

غم خاطر خسته ای بر سراب


بریز آسمان بر زمین اشک خون

که ماهم شکست و نشسته بر آب


چه در کوچه شد دختر آسمان

که اینگونه رخ می کشی در نقاب


چگونه شد این جمع در جمع کین

در و آتش و میخ و بند و طناب


سکوت و شب و جسم خاموش ماه

و دیوان دَد رفته در چشم خواب


خدا بشکند دست آن نابکار

که زد پنجه بر پنجه ی آفتاب


تهی گشت گیتی ز خورشید مهر

تو خورشید فردا به گیتی متاب


از آن بغض خفته در آن نیمه شب

وزآن سینه ی خسته در تب و تاب


___اللهم العن الظالمین


<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ