بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
________________
کمی آرام تر قدم بردار
تار و پودم رشته های نازک رویاست
گره خورده در آن چاردیواری
و رنگم
اگر آبی اگر قرمز اگر زرد است
به رنگ خاطره باقیست
خاطری از دور ، خانه ای مهجور ، آن خم دیوار ،
دختری بیدار ،دار قالی پیش ، شانه ای در دست
که با مضراب انگشتان
باغهای آرزو را از عرش بر فرش می آورد
تا شاید روزی ، از آن مرغان سرگردان
یکی بردار بنشیند
و بنشیند . . .
و اینک سالیانی بعد
همان خاطر ، همان احساس ولی با
دستهایی استخوانی ، لرزان . عینکی ته استکانی
سفره ی رویای خود را باز می بیند
در خانه ی من . . خانه ی تو . . . .
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
_______ ________
__ آه
و این دو حرف ، تمام خاطره ام
و سکوت ، زبان له شده ی من است
که فرو می ریزد
خاطره ها چه بی رنگ فرود می آیند و پریشان
پریشان تر از آنکه به آهی خشک شوند
. . . . . .
خواهم آمد . .
روزی که باران دوباره ببارد
و بنفشه ها تر شوند
هر چند که رد خاطره در پایکوب باران
گم شده باشد . . .
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
<<<<<<< یا حجةابن الحسن >>>>>>>
____________________
دلم از اشک چشمم شوره زاره
به شوق دیدن تو بی قراره
تو که در خوبیت آخر نداری
یقیناً چشم من طاقت نداره
******
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
______________________
فریااااد زدم : نرو . . بیراهه است
و تو رفتی
و من باز فریاد زدم
و تو باز رفتی
و رفتی
و رفتی
و رسیدی . . . .
. . . . . . . . . . . . .
و من هنوز . . فریاد میزنم . .
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
_________ _________
_________ شهر من اینجا _________
شهر من اینجا هر صبح
با بوووو قهای ممتد ماشینها بیدار می شود
و با چشمانی پف کرده و نگران
کسی با عجله جورابهایش را جستجو می کند .
شهر من اینجا هر صبح
_ وقت و بی وقت _
ساعتها خروس میشوند
تا مبادا کسی پشت در جا بماند
شهر من اینجا هر صبح
نگاهی با نگاهی تلاقی می کند
تا ببیند هنوز هم آیا آشنا هستند؟
شهر من اینجا
آنقدر دیوارهایش را کشیده اند
که دیگر کسی صبحها
به خور شید سلام نمی کند
شهر من اینجا
هر صبح ، هر روز و هر زمان
تکرار می شود .....
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
________________
آرام ! . . صدایی می آید ، آن دور . .
و از مدینه ناله ای میشنوم
و مردی که آرام آرام ، بغضهایش را فرو می دهد
__________________ * __________________
تمام صدای توست همهمه ی چشمهای من
که این گونه هرشب
در نگاه سنگین ستاره ها ، فرو میریزد
ولی امشب . . . .
ستاره ها از همیشه تُردترند
می ترسم که پلکی بزنم ، ندانسته
ستاره ای بشکند
____ یا زهرا ____
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
و توفانهای کویری ، سجده می کنند بر سجاده های رمل
دلم می گیرد از این ابرهای بی باران
دلم می گیرد از این سایه های سرد
دلم می گیرد از این لحظه های غریب
ببار ای ابر بیدریغ . . .
<< لبهای کویر ترک خورده ست >>
===
بادگیرها که اذان می گویند
و رملها که سجده می کنند بر افق
دلم می گیرد از این لحظه های غروب
دلم می گیرد از این لحظه های انتظار
دلم می گیرد از این . . . .
== آنگاه ==
بادگیرها ، آرام می گیرند
توفانها ، آرام می گیرند
و صل الله علی محمد و آل محمد
___________________________
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
وقتی که از " او " می گویم دلم پر می شود از نور
و وقتی هم که از " تو " می گویم ، باز هم دلم پر می شود از نور
. . . . . . . . . . .
راستش را بگو . . تو از کدام کوچه آمده ای ؟
___________ ____________
_________ __________
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
___________ *___________
سلام بر تو رهبر ما ، پیر و مقتدای ما
سلام بر تو رهبر صبور ما
سلام بر تو و مقتدای تو( صاحب العصر و الزمان )
بدان که با تو هستیم به حول و قوه الهی
تا خود آسمان . . .
__ تقدیم به تو_
به چشم تار شبها روز باشی
به رغم لحظه ها پیروز باشی
بمانی تا همیشه جاودانه
و فردایی ترین امروز باشی
___ و الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
__این جمعه هم گذشت و تو اما نیامدی__
شد امروزم شب و چشمم به در ماند
قناری پر زد و مرغ سحر خواند
پی حسن تو هر کس مطلبی گفت
در آخر شب گذشت و حرف ما . . ماند