سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه آنچه را که می دانی بر زبان میاور که همین در نادانی تو بس باشد . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 , ساعت 9:22 صبح

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
وصل الله علی محمد و آله الطاهرین

__ __ __ __ __ __ __

 

انگشتان من لخته لخته فرو میریزد

و تو هنوز می گویی واژه ها نمی شکنند!

نمی شکنند؟

پس چرا دستهای من درد می کند

انگشتانم می سوزد

چرا جمله ها داد می زنند

نقطه ها جیغ می کشند  . . . .

این کدام نقطه است که  پایان

 هیچ جمله ای نیست ..

نقطه هایی گیج

واژه هایی شکسته

جمله هایی بی انتها

و تو هنوز می گویی:

__ تو ، من ، او __

واژه هایی برای شکستن نیست ؟!

غرور یک جمله نمی شکند ؟!

پس چرا ثانیه ها هر لحظه تُردتر می شوند

چرا انگشتانم میان جمله ها تاب می خورند

چشمانم سیاهی می روند

. . . . . .

 

شب از نیمه گذشته است

 

 

سا عتها دوباره زنگ می زنند . . . . . 

 

 


دوشنبه 90 اردیبهشت 5 , ساعت 6:59 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

___________________(زمزمه ای در دامنه های البرز )

 

نشین بر چشم بیدارم مرا دریاب یک امشب

بشو ماه شب تارم ، دُر شب تاب یک امشب


چه شبهایی که بیداری کشیدم در خیال تو

شبی با من مدارا کن مشو بی تاب یک امشب


از آب دیده تر کردم اگر عمری لب تشنه

خدایی می کنم با تو ،تر و شاداب یک امشب


نگویم راز خاموشی مگر با لعل خاموشت

اگر دریا کنم دل را ، زنم بر آب یک امشب


بخشکد ناخن خشکت خمیده دهر دون پرور

چه می شد گر بنوشانی از آن نوشاب یک امشب


اگر آن ماه رویایی ، نشیند بر دل رویا

ببخشم مُلک دارا را به شهر خواب یک امشب


به امیدی کشید این دل چنین بر دامن البرز

زلال پاک میگونش مرا در یاب یک امشب

******   *   ******


شنبه 90 اردیبهشت 3 , ساعت 4:56 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

______________

2_ 3 روزی ست که دلم بدجوری  گرفته است .

2_3 روزی ست که زیباترین کلمات هم چنگی به دل نمی زنند .

2_3 روزی ست که ساعتها کش می آیند تا آن  ته دنیا .

2_3 روزی ست که دیگر،دلیلی برای نوشتن پیدا نمی کنم  ، نمی شود. .

2_3 روزی ست که چشم و دلم دائماً دعوا می کنند با هم .

2_3 روزی ست که ساعتها ، دلیل بیدار شدن را از دست داده اند .و دیگرمرتب نمی شوند

2_3 روزی ست که روزها بی اندازه طول می کشند . . طول می کشند . .

2_3 روزی ست که زنگها عوض شده اند و هر چه می گویم "الو "
کسی از آن طرف جوابی نمی دهد .

2_3 روزی ست که روزهایی ، بی خاطره و خیال

می گذرند . . می گذرند .
.

و می گذرم 

    . . . . . . . . . . . . . .

2_3 روزی ست که از  "تو " بی خبرم

بی خبرم

________________________


<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ