سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 اردیبهشت 18 , ساعت 9:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

    _________ _________
    _________ شهر  من  اینجا _________

  شهر من اینجا هر صبح

 با بوووو قهای ممتد ماشینها بیدار می شود
 و با چشمانی پف کرده و نگران
 کسی با عجله جورابهایش را جستجو می کند .

 شهر من اینجا هر صبح

 _ وقت و بی وقت _
 ساعتها خروس میشوند
 تا مبادا کسی پشت در جا بماند

 شهر من اینجا هر صبح

نگاهی با نگاهی تلاقی می کند
تا ببیند هنوز هم آیا آشنا هستند؟

 شهر من اینجا

 آنقدر دیوارهایش را کشیده اند
 که دیگر کسی صبحها
 به خور شید سلام نمی کند

 شهر من اینجا

 هر صبح ، هر روز  و  هر زمان
 تکرار می شود .....



لیست کل یادداشت های این وبلاگ