سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفریده را فرمان بردن نشاید آنجا که نافرمانى آفریننده لازم آید . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 90 اردیبهشت 5 , ساعت 6:59 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

___________________(زمزمه ای در دامنه های البرز )

 

نشین بر چشم بیدارم مرا دریاب یک امشب

بشو ماه شب تارم ، دُر شب تاب یک امشب


چه شبهایی که بیداری کشیدم در خیال تو

شبی با من مدارا کن مشو بی تاب یک امشب


از آب دیده تر کردم اگر عمری لب تشنه

خدایی می کنم با تو ،تر و شاداب یک امشب


نگویم راز خاموشی مگر با لعل خاموشت

اگر دریا کنم دل را ، زنم بر آب یک امشب


بخشکد ناخن خشکت خمیده دهر دون پرور

چه می شد گر بنوشانی از آن نوشاب یک امشب


اگر آن ماه رویایی ، نشیند بر دل رویا

ببخشم مُلک دارا را به شهر خواب یک امشب


به امیدی کشید این دل چنین بر دامن البرز

زلال پاک میگونش مرا در یاب یک امشب

******   *   ******


شنبه 90 اردیبهشت 3 , ساعت 4:56 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

______________

2_ 3 روزی ست که دلم بدجوری  گرفته است .

2_3 روزی ست که زیباترین کلمات هم چنگی به دل نمی زنند .

2_3 روزی ست که ساعتها کش می آیند تا آن  ته دنیا .

2_3 روزی ست که دیگر،دلیلی برای نوشتن پیدا نمی کنم  ، نمی شود. .

2_3 روزی ست که چشم و دلم دائماً دعوا می کنند با هم .

2_3 روزی ست که ساعتها ، دلیل بیدار شدن را از دست داده اند .و دیگرمرتب نمی شوند

2_3 روزی ست که روزها بی اندازه طول می کشند . . طول می کشند . .

2_3 روزی ست که زنگها عوض شده اند و هر چه می گویم "الو "
کسی از آن طرف جوابی نمی دهد .

2_3 روزی ست که روزهایی ، بی خاطره و خیال

می گذرند . . می گذرند .
.

و می گذرم 

    . . . . . . . . . . . . . .

2_3 روزی ست که از  "تو " بی خبرم

بی خبرم

________________________


یکشنبه 90 فروردین 28 , ساعت 1:46 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

_________ ای اشکها بریزید _________

آرام . . .
صدایی می آید
ناله ای
و می شکند در چشم
بغضی ناسور
و شاخه ای که غنچه های آن هنوز بهار را .....
............................................................
کوچه هایی سوخته
و ابرهایی ورم کرده و پریشان
حتماً ؛ بال کبوتری شکسته است
که گلهای کبود نیلوفر
شبها به یاد او بیدار می شوند

. . . . . . .

___ اللهم العن الظالمین


جمعه 90 فروردین 26 , ساعت 7:27 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

_______________________

  قلم بشکن امشب به چشمان خواب

غم خاطر خسته ای بر سراب


بریز آسمان بر زمین اشک خون

که ماهم شکست و نشسته بر آب


چه در کوچه شد دختر آسمان

که اینگونه رخ می کشی در نقاب


چگونه شد این جمع در جمع کین

در و آتش و میخ و بند و طناب


سکوت و شب و جسم خاموش ماه

و دیوان دَد رفته در چشم خواب


خدا بشکند دست آن نابکار

که زد پنجه بر پنجه ی آفتاب


تهی گشت گیتی ز خورشید مهر

تو خورشید فردا به گیتی متاب


از آن بغض خفته در آن نیمه شب

وزآن سینه ی خسته در تب و تاب


___اللهم العن الظالمین


دوشنبه 90 فروردین 22 , ساعت 4:53 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

__________________________________________

ما یک دوستی داریم به نام " ملَس " گاهی مثل هلو نرمه گاهی هم عین گردو چغر ، اما  واقعیتش اینه که توی دلش هیچی نیست عین آسمون عین آب زلال

انگار چندی پیش بود که دیدمش :

دیدمش حسلبی پکر ، پَکَر پَکَر

گفتم : " ملَس " چی شده ؟ چرا اینهمه پَکَری؟

گفت: قبض گاز و برق را آورده اند شده دویست و خورده ای

گفتم : اینکه ناراحتی نداره ، مگه یارانه نمیگیرید ؟ ببینم چند نفرید؟

گفت : به همراه منزل و بنده زاده جمعاً میشیم  3 نفر

گفتم : خُب یارانه تان حدود 250 تومان میشه این که دیگه مشکلی نداره

گفتآخه یارانه سری اول رو دادم به عیال یه دست لباس بخره دو سه سالی بود
که جور نمیشد

گفتم : خُب مبارکه ایشالا یارانه ی سری دوم رو . .فرصت زیاده

گفت : اخه آن رو هم میخوام بدم به بنده زاده ، دخترم ، لباس بخره

گفتم : عجب ، اشکالی نداره ،  اصلافکرش رو نکن  . لابد شنیدی که پول قبضها رو قراره تقسیط کنند ، انشاالله یارانه ی سری بعد. .

چشمانش را مالید  و گفت : اما ، راستش ،آن را هم خانم گفته ، برای خودت یه دست لباس بخر!

     و تا آمدم حرفی بزنم ، سخنم را قطع کرد و گفت : انشاءالله قصد داریم یارانه ی سری

چهارم رو . . . .

نمی دانستم باید بخندم ، بگریم یا . . . .

 _______ والحمدلله رب العالمین


پنج شنبه 90 فروردین 11 , ساعت 5:24 عصر



بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

______مسافران نوروزی(سرایش نوروز 83 ) ______

 

 امسال بهار سبز وسرما 
چون شیره و برف درهم آمیخت 
پس یورش سخت برف وباران 
برنامه ی عید را به هم ریخت

با اینهمه جاده های رفتن 
درراه سفرشلوغ بودند 
گویی که خبرزبرف وباران
دورازهمه جا دروغ بودند

 

یک چند میان کوچه بازار
خلوت شد و شهر سروری کرد 
تهران که عروس آرزوهاس
ت 
در دامن کوه دلبری کرد

 

این شهر شلوغ وخوب، تنها
این گونه،خدا گناه دارد
ماندیم،نه این که شهرما را 
بایدکه یکی نگاه دارد

یک چندمیان شهرهرجا 
رفتیم بدون دود ودم بود 
تهران به تمامه بوستان شد 
افسوس گذشت زود وکم بود

اینک همه راهیان نوروز 
آیید که شهر بازباشد 
امید که در پناه " الله " 
عمر همه تان دراز باشد

____ والحمد لله رب العالمین

 

 


پنج شنبه 90 فروردین 11 , ساعت 9:23 صبح

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

__*__*__*__*__*__*__*__*__

آغاز می کنم  اینک بنام او و دنبال می کنم بیاد او وبه پایان می برم ( انشاءالله ) به حمد و ثنای او ،متمسکاً به حبیب خداوند وخاتم انبیا محمد مصطفی (ص) و خاندان پاکش و به قرآن شریف ،این دو ریسمان آویخته و درهم آمیخته ،ملتجاً به خاتم اولیاء، بقیه الله فی ارضه و سمائه  حضرت حجه ابن الحسن العسکری و همراه می شوم با سالار سخن شیخ اجل که :

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و به شکراندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیاتست وچون که برآید مفرح ذات ، پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر یک شکری واجب  ، از دست و زبان که برآید / کز عهده ی شکرش ( خداییش هم که ) بدرآید_پس_ بنده همان به که . . . . . .

به وبلاگ خویش پردازم و سخن از زیاده گویی بپردازم که از قدیم گفته اند :

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر . . . . . .

_______ والحمد لله رب العالمین

 


چهارشنبه 90 فروردین 10 , ساعت 8:3 عصر

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم و هو الفتاح العلیم

و صل الله علی محمد و آله الطاهرین


<   <<   16   17      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ