سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کسی را که به خانه اش یورش بَرَندو او [در دفاع از خانواده اش [نجنگد، دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 91 اردیبهشت 18 , ساعت 4:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آلخ الطاهرین

راحت

چشمهایم را میبندم با پلک

و گوشهام را با دست

و لبهایم را

اما دلم ...

مدتی ست که ذره ذره می میرم

بگذریم ...

====

مدتی ست که راحت میتوانم

انکار کنم

راحت می توانم ، حاشا کنم

راحت از کنار لاله ها بگذرم.. ازکنار شقایقها ..

و بگویم : نه

و اینها همه یعنی که من بزرگتر شده ام

اما دلم ...

=====

از وقتی که این عینکهای دودی آمدند

چشمهایم نجیب تر شدند

و رازدارتر

وفاصله هارا بهتر باور میکنند

و این تقویمهای جبار را

اما دلم ...

======

دنگ .. دنگ .. دنگ ..

این صدای زندگی ست

هولوکاست لحظه ها

آاااای  با شماهستم .. آاااای آدمهای نو ...

لحظه های زندگی (لحظه های عاشقی) مال شماست

آنچه من امروز هجی میکنم

فردای شماست

و من باید برم

اما دلم ...

******



لیست کل یادداشت های این وبلاگ