بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
دخترم .. پسرم ..
میدانی که نوشتن از تو چقدر سخت است و چه آسان . سهل است و ممتنع .
دیروز که میان خاطره ها میگشتم ، تو را با تک تک رویاهایم دیدم و با قصه هایم خواندم . و زمانی که خنده هایت را با خودم زمزمه میکردم ، آسمان خندید ، ستاره خندید ، درخت خندید حتی گنجشک ها هم خندیدند .
و امروز صبح زمانی که چلچله ها دعاشان را میخواندند و تو سجاده ات را صفحه به صفحه باز میکردی و سطر به سطر .. من برایت دعا کردم و سپردم به بادها ، که بیجا هواییت نکنند و به جاده ها ، که زیر پای تو نلغزند و ساعتها همه را یکجا برای تو کوک کردم ، تا فردا در آن صبح موفقیت جا نمانی .
دخترم .. پسرم ..
چشم هایت را به آبی آسمان باز کن و دستهایت را به گسترای زمین . که فردای جهان با دستهای تو تراز میشود و با نگاه های تو ..
شور لحظه ها در انتظار توست و نگاه های تو ... تا آنکه شیخ الرئیسها همچنان رئیس بمانند و بو ریحانها را بیش از این بیرون نکنند .
من امروز دعای مستجاب چلچله ها را شنیدم و شنیدم که قناریی می گفت بحق پروانه......
( دوستان در اثر اشتباهی که پیش آمد این پست حذف شد و من آن را دوباره نوشتم ..اما کامنتهای دوستانم از دست رفت..:(((((...از همه تون معذرت میخوام...خیلی تلخ شد برام)