[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 90 مرداد 20 , ساعت 5:16 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و اله الطاهرین

_____

 

بیش ازاین رد گم نکن از دل نشان می گیرمت


از زمین پر می کشی در آسمان می گیرمت



اینچنین سر می کشی از من به طاق آسمان


نردبان آورده با رنگین کمان می گیرمت



تا چنین پر می کشی آزاد بر بال هوا


نقش یک گل می کشم ، پس در میان می گیرمت



آن همه شور و نمک گر جا نشد در قاب رنگ


نقش، بر دل می کشم در قاب جان می گیرمت



تا که فردایت خزان صیدی کند در کام یخ


من به گرماگرمی از آب روان می گیرمت

************



لیست کل یادداشت های این وبلاگ