مردمان را روزگارى رسد بس دشوار ، توانگر در آنروز آنچه را در دست دارد سخت نگاهدارد و او را چنین نفرموده‏اند . خداى سبحان فرماید « بخشش میان خود را فراموش مکنید . » بدان در آن روزگار بلند مقدار شوند و نیکوان خوار ، و خرید و فروخت کنند با درماندگان به ناچار و رسول خدا فرموده است با درماندگان معاملت مکنید از روى اضطرار . [نهج البلاغه]
 
جمعه 90 اردیبهشت 30 , ساعت 2:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

________________

کمی آرام تر قدم بردار

تار و پودم رشته های نازک رویاست

گره خورده در آن چاردیواری

و رنگم

اگر آبی اگر قرمز اگر زرد است

به رنگ خاطره باقیست

خاطری از دور ، خانه ای مهجور ، آن خم دیوار ،
دختری بیدار ،دار قالی پیش ، شانه ای در دست

که با مضراب انگشتان

باغهای آرزو را از عرش بر فرش می آورد

تا شاید روزی ،  از آن مرغان سرگردان

یکی بردار بنشیند

و بنشیند . . .

و اینک سالیانی بعد

همان خاطر ، همان احساس ولی با

دستهایی استخوانی ، لرزان . عینکی ته استکانی

سفره ی رویای خود را باز می بیند

در خانه ی من . . خانه ی تو . . . .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ