چهارشنبه 90 اردیبهشت 14 , ساعت 11:0 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
==============
<< ابر بی دریغ >>
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
بادگیرها که اذان میگویند
و توفانهای کویری ، سجده می کنند بر سجاده های رمل
دلم می گیرد از این ابرهای بی باران
دلم می گیرد از این سایه های سرد
دلم می گیرد از این لحظه های غریب
ببار ای ابر بیدریغ . . .
<< لبهای کویر ترک خورده ست >>
===
بادگیرها که اذان می گویند
و رملها که سجده می کنند بر افق
دلم می گیرد از این لحظه های غروب
دلم می گیرد از این لحظه های انتظار
دلم می گیرد از این . . . .
== آنگاه ==
بادگیرها ، آرام می گیرند
توفانها ، آرام می گیرند
و توفانهای کویری ، سجده می کنند بر سجاده های رمل
دلم می گیرد از این ابرهای بی باران
دلم می گیرد از این سایه های سرد
دلم می گیرد از این لحظه های غریب
ببار ای ابر بیدریغ . . .
<< لبهای کویر ترک خورده ست >>
===
بادگیرها که اذان می گویند
و رملها که سجده می کنند بر افق
دلم می گیرد از این لحظه های غروب
دلم می گیرد از این لحظه های انتظار
دلم می گیرد از این . . . .
== آنگاه ==
بادگیرها ، آرام می گیرند
توفانها ، آرام می گیرند
رملها ، آرام می گیرند
من _ اما _ نشسته ام اینجا
تا صبح ، تا فردا ، تا انتظار
بتاب ای تنها قرار صبح
شبهای کویر سرد است....
و صل الله علی محمد و آل محمد
___________________________
نوشته شده توسط محمد مهاجری | نظرات دیگران [ نظر]