سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیا آزاده‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و براى آنان که در خورش هستند نهد ؟ . جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان پس مفروشیدش جز بدان . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 92 اسفند 28 , ساعت 8:52 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین


صبح بهاران شدو گل پُر زنوش

باز شدو باز شدم  گلفروش


شبنمِ شب  از برِگلبرگها

قطره چکان گشته چو آویزگوش


هر طرفی پر زده پروانه ای

شاپرکی جَسته از آن خوابِ دوش


آمده در گوشِ گل و غنچه گفت

حرف دل و دیده و بردش زهوش:


باز کن این نازکِ گلبرگ را

تا که تورا نوش کنم نـوش نـوش
       
                   __

حیف که گل هست وبهاراست ودل

بی تو ندارد دلم  اما خـروش..



لیست کل یادداشت های این وبلاگ