سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میانه‏روى گزید ، درویش نگردید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 94 خرداد 23 , ساعت 6:14 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

      ساده است فقط باید کمی راهش را بلد باشی . مثلا برای همین امشب ، شب ، که بر میگردم به خانه ، بزرگ نوشته ام " خوش آمدی ، خسته نباشی ، عزیزم " و زده ام به دیوار روبرو با یک لبخند نازک و کشیده هم زیرش . به همین سادگی . ( معمولا بچه های آخر کلاس اینجور موقعها همیشه راه های بهتری پیدا میکنند )

      امروز رفته بودم برای اداره ثبت که کارمند ریزنقش و خوش اخلاق آن ،  هرچه را که میخواست از هست و نیست من درآورد و ریخت داخل یک فایل و نهایتا هم خلاصه شدم در چند " صفر و یک " .  آخرش هم نفهمیدم چطور و کجای این ریزتراشه ی دیجیتالی جا گرفتم که در آخر شد کارتِ ملیِ هوشمندِ من .

      همه چیز از آن صبح کذایی شروع شد که مرحوم گالیله سرش گیج رفت و خورشید بعد هزاران سال از نفس افتاد ، جدول مندلیف ورم کرد و سیب نیوتون درست افتاد وسط دستان رایش ، تا در آتش بازیهای هولوکاست ، چرچیل بتواند راحت تر از همیشه سیگار برگش را روشن کند در حیفا ! .

     دیروز همه چیز ساده بود و مردم چیز زیادی نمیدانستند . اما امروز همه چیز پیچیده است و مردم چیز زیادی نمیفهمند . و من ترجیح میدهم بگویند نمی دانم تا اینکه بگویند نمی فهمد ... .

     ساده است فقط باید کمی ..



لیست کل یادداشت های این وبلاگ