شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*مهاجر*

+ شــكـوه مـكـن .... شـيخ كـنعـاني مـن .......مـكتـب عـشـق ، آبـرو دارد .......
*مهاجر*
_ اٍنَما اَشكوُا بَثي وَ حُزني اٍلَي اللهٍ ........يوسف(ع)86
*مهاجر*
و عليكم السلام ورحمةالله ...وقتي فيدهاي زيباي شما هست ..ماتماشاگران خوبي ميشيم ...جناب سلماني ....
*مهاجر*
بزرگواريد ..عزيز....
سلام...يوسف گمگشته داريد؟
*مهاجر*
كي هست كه نداشته باشه؟!...ديي
سلام...ما که شيخ کنعاني نداريم...اما بقول شاعر:شيخم به طعنه گفت خدايي مخور شراب...گفتم که من ز زهد ريايي در آمدم!عجب...
*مهاجر*
ســــــلام ...ممنون جناب راشد عزيـــــــز ......خب از امروز داريم .......
اگه شما ميفرماييد؛ما هم ميگيم داريم...
*مهاجر*
بزرگواريد ....
گفتم شايد زليخايي چيزي...
*مهاجر*
دييييييييي....پرونده سازي .....
زليخا مرد از حسرت که يوسف گشته زنداني...چرا عاقل کند کاري که باز آرد پشيماني؟؟؟
پرونده سازي كجا بود؟ زير زبون كشيه
*مهاجر*
اين نت نميدونم چرا امشب اينقدر بهم ريخته س ...همه ش قطع ميشه .........
شام نخواستما!
*مهاجر*
پرونده سازي م كمتر از شام نيستااا.......
اون چيه زير ميز؟ پوله؟ يا كارت دعوت شامه؟
* هاتف *
سلام عليکم
*مهاجر*
كيس كامپيوتره...اسم شام رو لطفا نياريد كه من ياد شام و يزيد و بني اميه مي افتم ...لطفا صحبت شام رو نكنيد ....ديييي
*مهاجر*
وعليكم السلام سركار خانم هاتف ...خوبيد انشاالله؟....
نه ديگه..زير ميزي ميديد كه پرونده تون رو به جريان نندازم اصلا من اهلش نيستم آقا
*مهاجر*
فعلا تا اون پرونده 3000 ميلياردي حل نشده كسي به ما كاري نداره ...دييييي
*مهاجر*
در مصر شوريده اي بود و مي گفت : در طريقت اگر عاشقي در غم عشق بميرد عجب نيست . عجب آنست که در سوز عشق يک روز زنده بماند.................
*مهاجر*
يه شعر بود وقتي ديدمش ياد اين فيد شما افتادم! حالا يادم نيس كجاس اصن!
*مهاجر*
چه جالب.....اگر يادتون آمد حتما لطف كنيد برام بگذاريد ...برام جالبه ممنون ميشم....
ع ا ل ي ب و د....مثل هميشه....
*مهاجر*
م م ن و ن م و م ت ش ك ر ...بيشتر از هميشه
شميم مهاجرمان آمد
*مهاجر*
عطر خدايي مان آمد
*مهاجر*
صبر ... و آبروداري.....
*مهاجر*
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top