پيام

مهاجر
90/5/10

+ ===به محض اين كه قلم به دست ميگيرم يادم مي آيد كه 32 حرف براي اينهمه حرف نگفته كفايت نميكند . . .شانه هايم اين روزها سنگينتر از هميشه اند ....وچشمهايم ، خسته، دو دو ميزنند.... خدايا ميخواهم دوباره كودك شوم ....ميخواهم دوباره باز گردم به همان روزهاي سادگي .. همان خنده ها ..همان گريه ها...خدايا شانه هايم سنگيني ميكند......

Rahaei 101/8/19

خدايا ميدانم كه در اين روزها و شبها . . شانه ها را الك ميكنند و نفسها را ذكر به ذكر ميشمارند . . خداوندا . . نفسهايم را تو شماره مي كني . . وفاصله هايش را خودم اندازه ميزنم . .و همين فاصله هاست كه لحظه هاي مرا تاريك مي كنند . . .

خدايا ميخواهم باز دوباره كودك شوم و مدادم را ميان انگشتانم بلغزانم و صداي شيرين معلم را ،، كه بچه ها مشق شبتان امشب ........ و امشب خواهم نوشت ، صدبار، «« تو جاي همه را..همه جا.. پر ميكني .. و هيچكس جاي تورا.. هيچگاه .. پر نميكند ... »»‏.......

سلام جناب مهاجر........خيلي فوق العاده بود بدون تعارف

سلام بلودريم گرامي متشكرم از شما . خوبم شما هم خوبيد؟/ سلام الهه گرامي ممنونم ازيزرگواريتون . لطف شماست ...

احسنت...احسنت...سلام:)التماس دعا داريم...

سلام اخوي بزرگوارم .جناب آقاي محمد جواد منور فرموديد . لطف و بزرگواري شماست ... اين روزها و ساعتها بنده رو دعا كنيد ...محتااااجم به دعا ...

سلام .خادمةالشهدا گرامي ممنونم از شما :) بنده محتاج دعاتونم ....

.....

عالي بود

متشكرم

اختيار داريد بلودريم گرامي .چه فرمايشيه. پيامرسان امانتداريه كه كامنتها رو امانت مي گيره تا به وقتش ..