پيام
+
___ دنيا دنياي عجيبيه . اونجايي كه نبايد حرف زد اونقدر حرف ميزنيم تا خودمان هم حالمون به هم ميخوره ____و اونجايي كه بايد حرفامونو بزنيم اونقدر استخون لاي زخم ميگذاريم تا همه چيز خراب بشه و از دست بره ...
ميراب عطش
90/4/23
zohoor-e-monji
واقعاً چرا؟؟ همين امروز برام همچين چيزي پيش اومد! يه بنده خدايي ديدگاهش در مورد اسلام، ولي فقيه و حجاب ديدگاه بسيار سطحي و خيلي ظاهر بينانه بود، باهم حرفمون شد ولي اون طوري که بايد و شايد نتونستم قانعش کنم، خيلي احساس بدي دارم... :(((
خاطره هاي مدرسه
اين زبون گوشتي گاهي اينقدر شل ميشه که نمي شه جمع و جورش کرد . تقصير هواي گرمه انبساطشو زياد مي کنه
*مهاجر*
بله.دقيقا. ممنون..
الهه ............
سلام..........حق كاملا با شماست جناب مهاجري.....فقط حالا اگه الان من بهتون بگم ناهار ما چي شد جز كدوم دسته ميشم:دييييييييي
*مهاجر*
سلام ... خانوم الهه دقيقا زديد به هدف . اتفاقا اين از همونجاهايي ست كه بايد هيچي نگفت .
الهه ............
:)اين البته فكر نكنم ربطي به ايني كه شما گفتين داشته باشه اين يه چيزي تو مايه هاي اينه كه آدم وقتي به نفعش نباشه دوست نداره طرف مقابلش حرف بزنه:دي.......حالا فرقي نميكنه كه بچه ي قيطريه تهرون باشه يا نه:ديييييييي
*مهاجر*
به نظر بنده حيفه توي محيط قشنگ و فرهنگيه پيامرسان آدم حرف غذا و اين جور چيزهارو بزنه . . بياييد مثلا در مورد اين حرف بزنيم كه مثلا ماه بدر قشنگ تره يا ماه هلال . . به نظر من هلال قشنگ تره . . درسته ؟
الهه ............
اِاااااااْااااااااااااااااااااااااااا...........جناب مهاجري حالا كه به نفعتون نيست بعله.........؟باشه من قيد اون ناهار رو ميزنم ولي در كل باهاتون موافقم هلال قشنگ تره:))))))).....اتفاقا اين بحث مفيد ترم هست:)
*مهاجر*
بله ! چون اتفاقا يه بحث فرهنگي هم هست . . چون وقتي كه هلال هست آدم اميد بدر رو داره . . برعكسش موقع بدر . .
*مهاجر*
مثل همين وعده ناهار وعده اش قشنگ تره . . چون اميد داره . اما وقتي كه خوردي تموم ميشه ميره پي كارش )))
الهه ............
من كه اين جوري نيستم كه...........!هلال كه هست چرا خوبه آدم دوست داره بدر بشه ولي وقتي بدره!!!!!ديگه خوب نيست كه باز نصف بشه!!!!!هرچند كه قشنگ تره!
ميراب عطش
سلام محمد جان مهاجر .... نوکرا هم دق ميکنن وقتي ارباب نميبيندشون ... نوکرتم ببين چقد خودمو به هزار رنگ در ميارم تا ببيني منو ... کوچيکتم
*مهاجر*
سلام . جناب ميراب .عزيزي .سالار . دوستان سراغتون رو مي گرفتن واسه ناهار و شام . بنده بحث ماه و خورشيد رو پيش كشيدم . علي الحساب بخير گذشت . . .
سمانه*
واي جناب مهاجر بذارين به الهه بگم گولش زدين:ديييييييييي
*مهاجر*
خير سمانه خانم اين رد گم كني بود كه اهالي پيامرسان در متن قضيه قرار نگيرند . اصل ناهار جاي خودش محكمه .فقط مشكل زمانش هست . .
سمانه*
آهان الان دارين منو هم گول ميزنين؟؟؟؟؟؟؟
سمانه*
آقاي مهاجري در هر صورت ما اين ناهار رو از شما خواهيم گرفت....پس تلاش نكنيد:ديييييييييييي
*مهاجر*
نه اين چه فرمايشيه . عرض كردم مشكل زمانش هست . بچه ها هر كدوم يه گوشه اي هستن . نميشه همه شونو جمع كرد . يكي شون هم كه نباشه اصصلا درست نيست . .
سمانه*
بله كاملا درسته.......باشه به الهه چيزي نميگم:ديييييي
☺شيما☺
دردِ امروزه من، که به خاطرش نفس کشيدن برام سخت شده.
*مهاجر*
سمانه خانم بخاطر بزرگواريتون از شما متشكرم دييي
سمانه*
خواهش ميكنم..............
*مهاجر*
بله شيماي بزرگوار آدم اونجايي كه بايد حرفي رو بزنه نزنه بعدها عمري پشيمون ميشه . .
لعل سلسبيل
من براي همين كمتر بحث مي كنم. ميگم بذار اول سطح اطلاعاتمو ببرم بالا بعد بحث كنم. براي اس ظهور
zohoor-e-monji
بله بنده هم به همين دليل سعي کردم زياد وارد بحث نشم. ولي خيلي اعصابم به هم ريخت که چرا نبايد بتونم اون طوري که بايد و شايد جلوش بايستم و جوابشو بدم.... يه روزي اين کارو مي کنم، قول مي دم قانعش مي کنم حتماً........