سلام دوستان ...با مطلبي با عنوان :"شروع دوباره" بروزم.
سلام اين شعر توي نظرات يکي از وبلاگهام پست شده بود
بنظرم جالب اومد:
________________________________________باز شد شاه کليسا پدرِ روحانيباز شد گوشه کاخ پدران مهماني
بابک از گور درآمد شده اينک اي دوستپادشاهي که بود شهرت او زنجاني
بهر مانائي اين قوم ستم مي لرزدباز در گور تن بابک و نعش ماني
کيست اين مهدي و بابک که نبيند در خواباين رفاه و عظمت پادشه ساساني
با تبسم دهنش پسته رفسنجان استداد و بيداد از اين پسته رفسنجاني
سنگ مس باشد اگر خاک هم او خواهد خورد به همين خوشمزگي و به همين آساني
خواب يک خاطره هر شب به وي الهام شودخاطراتي که بود اکثر آن شيطاني
اينک از لفظ عدالت همگي مي ترسندکه رفاه است شعار شب بي ايماني
اين ديوانه را هم مي خريدند...
خدايا عرفه در راه است و قربانگاهت نيز... ياري ام کن تمام دوست داشتني ها و پرستيدني هاي غرق شده در دلم را قرباني ات کنم و فقط يک نيم نگاه تو...
فراري شده ام ... إلهي لقد هربت اليک منک..........تشکر از دوبيتي هاي زيباتون