• وبلاگ : مهاجر
  • يادداشت : آنچه را که تو آن روز نگفتي ....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ياد يه شعري از رسول پيره افتادم که يه جاييش ميگفت:

    تنها بيمارستاني است که تخت هايش روزبه روز کم مي شود
    و بايد هر روز بپرسي "بغل دستي ام کجاست؟"
    اکسيژن
    مولکول هاي سبُک سر اکسيژن
    همه جا اکسيژن دارد
    با اين وجود
    خانم پرستار معتقد است جنگ براي سلامتي ضرر دارد!
    .
    .
    قلمتون پايدار
    التماس دعا
    پاسخ

    السلام و عليك بر آقاي راشدعزيزتر از جان....يا بقول عمراني مرحوم ..(آنروز) همه براي ديدن پرستار جوان مي آيند....تداعي زيبايي داشتيد و استفاده كردم ..بسي ممنون از حضور سرشارت عزيز ..دعاگوم و ملتمس دعا..