سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 95 فروردین 8 , ساعت 9:45 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین/


می وَزد بر دشتِ جان از کویِ دوست
خوش نسیمی کز شمیمِ روی اوست

می فروزد چرخِ گیتی ، ماه و مهر
دستِ یزدان ، گنبد گردان ، سپهر

می رسد از ره مَهی دریایِ نور
بر قدومش جمله حوران در سُرور

قُدسیان شادی کنان ، تکبیرزَن
حوریان بر گردِ شمعش انجمن

دستِ حق از نورِ خود ، عطرِ بهشت
می نشاند گلبری حوری سرشت

فخرِ عالم ، تاجِ احمد ، بر سرَش
شاهِ دین ، قاموسِ اکبر ، همسرش

بر فلک ، از دامنَش افشانده نور
سر به سر معصوم و از زشتی به دور

یا رب! این سوداگرانِ دل کیَند
کز بهشتند و میان ما ، زیَند

مَهر او نیل و فرات و دجله نیست
مَهر او جان و دلِ هر شیعه ایست

نامِ زهرا از قلم چون خواستند
جوهرش با عطرِ گل آراستند

گر به دل داری غمِ زهرا نکوست
زنده باشد دل که دارد نامِ دوست

هر گل و ریحان در این بستان که رُست
نامِ او دارد به پیشانی ، دُرُست

هرچه باشد نغز و شیرین این کلام

نقشِ دل دارد به صورت ، والســلام


مــیـــلاد زیــبـای بـانوی دو عالـم مــبارکـبـاد

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ